پرسش :

آيا خلقت ارواح قبل از ابدان مي‏باشد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
ابتدا بايد توجه داشت كه بحث از مسأله روح يكي از مباحث بسيار مهم و در عين حال مشكل كلامي و فلسفي است، اينكه حقيقت روح چيست؟ آيا مجردي است يا مادي؟ آيا قبل از ابدان موجود است يا نه؟ و... از سؤالاتي است كه همواره در طول حيات فكري و عقيدتي بشر، براي او مطرح بوده و ذهن فلاسفه و متكلمين را بخود مشغول داشته است.
در ميان فلاسفه عده‏اي مثل افلاطون معتقدند كه روح يك جوهر جاويدان است كه از ازل وجود داشته و بعد كه جنين انسان آماده مي‏شود روح به آن ملحق مي‏شود مثل مرغي كه بيايد در آشيانه جا بگيرد و بعد از مردن هم دو مرتبه به جاي اول خودش‏بر مي‏گردد.(1)
در مقابل ارسطو معتقد است كه نفس با همه تفاوتي كه با ساير قوا و نيروهاي عالم دارد، در همين دنيا و با بدن پيدا مي‏شود، وقتي كه بدن پيدا و كامل مي‏شود، روح هم همين جا حادث مي‏شود، يعني هيچ سابقه دنياي قبلي ندارد و نيز معتقد است كه روح با مردن بدن فاني مي‏شود(2)
حكما و فلاسفه اسلامي مي‏گويند: روح سابقه قبلي ندارد، يك موجودي نيست كه قبل از بدن وجود داشته باشد (برخلاف نظر افلاطون) بلكه روح در همين دنيا موجود مي‏شود، ولي بعد از وجود باقي مي‏ماند و با مرگ انسان، از بين نمي‏رود، روح بعد مجرد انسان است.
شيخ اشراق در اين زمينه مي‏گويد: نفس بيش از بدن متصور نيست زيرا كه پيش از بدن يا بسيار باشد يا يكي، اگر بسيار باشد، بسياري بي مميز (بدون تشخيص) متصور نيست و پيش از بدن مميزي كه بواسطه بدن حاصل مي‏شود از افعال و حركات و ادراكات متصور نيست(3)
ابن سينا مي‏گويد: نفس پدر و مادر موادي را جذب مي‏كند و ماده مني را مي‏سازد كه قابليت انسان شدن را داراست و بعد قابليت نفس بالاتر را پيدا مي‏كند كه نفس حيواني است و بعد از مرحله‏اي قابليت نفس انساني را پيدا مي‏كند مانند زغالي كه استعداد شعله‏ور شدن را دارد و ابتدا گرم مي‏شود و بعد سرخ مي‏شود و بعد مستقل مي‏گردد(4)
حال بايد ديد كه ديدگاه قرآن كريم در اين رابطه چيست؟
قرآن در مورد خلقت حضرت آدم مي‏فرمايد:... ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فيه مِن روُحِه...(5)
سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وي دميد، يعني وقتي او را تسويه و تعديل و خلقت جسماني‏اش را تكميل كرد از روح خود در او دميد، سپس قبل از خلقت بدن و تكميل و تسويه آن روحي وجود نداشت بلكه روح بعد از تكميل خلقت جسماني از طرف خداوند نشأت گرفته و در او دميده شد.
همچنين در آيه ديگر مي‏فرمايد: ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةَ في قَرارِ مَّكينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً، فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فكسونا العظام لحماً ثم انشأناه خلقاً آخَرَ(6)... سپس نطفه را بصورت علقه و علقه را بصورت مضغه و مضغه را بصورت استخوانهايي در آورديم و بر استخوآنها گوشت پوشانديم، سپس آنرا آفرينش تازه‏اي داديم...
چنانكه از اين آيه بر مي‏آيد، اول خلقت مادي انسان تكميل مي‏شود يعني اول بصورت نطفه است بعد بصورت مضغه، گوشت جويده شده، بعد بصورت استخوان، بعد پوشاندن استخوآنها از گوشت، تمام اين مراحل سير تكميل شدن جسم انسان است و در ادامه مي‏فرمايد: "ثُمَّ اَنْشَأناهُ خَلَقاً آخَر" يعني بعد از تكميل شدن جسم، آفرينش ديگري به انسان داديم، و مراد از اين آفرينش جديد همان انسانيت انسان است كه داراي حيات و علم و قدرت است كه از آن به "من" تعبير مي‏شود و اين در واقع همان روح انساني است و علت حدوث اين است كه چون در آيه از او به "انشاء" تعبير شده است و "انشاء" چنانكه راغب در مفردات معني مي‏كند به معني ايجاد شي‏ء است و ايجاد شي‏ء در صورتي است كه آن شي‏ء نبوده باشد و بعد خلق و حادث شود، و بر اين اساس در آيه ياد شده نسبت به حالت انسانيت انسان كه حيات و علم و قدرت به آن بستگي دارد تعبير به انشاء شده است يعني اين تعبير دلالت دارد بر حدوث يك امر جديد و حادثي (7) پس خود كلمه "انشاء" دلالت بر حدوث روح دارد. نتيجه اينكه از نظر فلاسفه اسلامي و از نظر قرآن كريم كه البته فلاسفه اسلامي هم نظرشان را ملهم از قرآن مي‏دانند روح قبل از بدن وجودي ندارد بلكه به همراه بدن موجود مي‏شود و بعد از مرگ هم باقي مي‏ماند و فناء در آن راه پيدا نمي‏كند.(8)
پي نوشت ها:
1) مطهري مرتضي، كتاب عاد، ص 122، انتشارات صدرا
2) شهيد مطهري مرتضي، كتاب معاد، ص 122، چاپ، انتشارات صدرا
"حكماي امروز قائل‏اند كه ارسطو معتقد به بقاي روح نبوده و در رساله نفس او هم كه الان موجود است سخني از بقاي روح وجود ندارد.
3) ابراهيمي ديناني، شعاع انديشه و شهود در حكمت اشراق، ص 533
4) ابن سينا، اشارات و تنبيهات، ج 2، ص 304، چاپ نشر البلاغه قم، تاريخ چاپ 1375 ه.ش
5) سوره سجده، آيه 9
6) سوره مؤمنون آيه 14
7) علامه طباطبائي محمد حسين، الميزان، ج 15، ص 20، چاپ مؤسسه اسماعيليان، قم
منابع جهت مطالعه:
1- ترجمه الميزان ج 10، ج 12، ج 15.
2- معاد، شهيد مطهري.
3- روح يا ماده، رضا اصفهاني.